کد مطلب:330958 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:562

" 4 " روحانیت و انقلاب اسلامی
امشب در نظر دارم درباره روحانیت و انقلاب اسلامی ایران بحث كنم .

این مسئله از دو جنبه قابل بحث است ، یكی مربوط به گذشته و آن اینكه

روحانیت در این انقلاب چه سهمی داشته و چطور شده كه به قول بعضی از

آقایان ، روحانیت اینچنین انقلابی شد و انقلابی از كار درآمد و دیگر در

رابطه با نقش روحانیت در آینده انقلاب اسلامی ایران .

بحث امشب بیشتر ناظر به قسمت دوم خواهد بود درباره قسمت اول

گروه های به اصطلاح چپ ، چه آنهائی كه در اظهار عقاید خود صریح هستند و

رك و بی پرده سخن میگویند و چه آنهائی كه یك پوشش اسلامی بر روی افكار

خود كشیده اند در نوشته ها و نشریه ها و جزوات خود مینوشتند كه امكان

ندارد روحانیت انقلابی بشود زیرا بر اساس اصول ماركسیسم - كه البته دسته

دوم میگفتند بر اساس اصول قرآنی - انقلاب از ناحیه طبقه محروم و بدلیل

محرومیت آنها علیه طبقه مرفه و حاكم انجام میگیرد بر اساس همین بینش

آنها عقیده داشتند كه امكان ندارد از ناحیه گروههای وابسته به طبقه حاكم

انقلاب صورت گیرد و از آنجا كه روحانیت در طول تاریخ وابسته به طبقه

حاكم بوده است ، نمیتواند علیه همین طبقه

انقلاب كند و اگر امروز میبینید كه روحانیت روحیه انقلابی بخود گرفته ،

این صرفا دسیسه طبقه حاكم برای حفظ موجودیت خودش است در واقع این طبقه

حاكم است كه در گوش روحانیت خوانده كه : چهره انقلابی بخود بگیر تا به

موقع بتوانی انقلاب را ترمز كنی و به این ترتیب هم خودت را حفظ كنی و

هم ما را حتی در نشریه ای كه در اسفند پنجاه و شش از طرف یك گروه مخفی

منتشر شده بود ( 1 ) خواندم كه به مردم هشدار داده بود گول اینها را -

منظور روحانیت است - نخورید زیرا اینها با دستگاه شاه ساخته اند و

میخواهند او را حفظ كنند !

سالی كه رزم آرا ترور شد بعضی ها كه همه چیز را و هر حركتی را باید

بدبینی نگاه میكردند و از سوی دیگر رزم آرا را كه در آن دوره قهرمان صحنه

سیاست به حساب میامد به دیده اعجاب مینگریستند ، میگفتند هر نقشه ای

هست سیاست رزم آرا است و حتی تیر خوردن او را هم میگفتند اینهم نقشه

خودش است ! بعضی از روشنفكران ما هم در این نوع تعصب به خرج دادنها

دست كمی از آن بدبینیهای دوره رزم آرا ندارند اگر كسی نشریات این به

اصطلاح روشنفكران را مطالعه كرده باشد متوجه می شود كه پیروزی انقلاب ایران

بدست مذهبیها و روحانیون ، اینها را بشدت بهت زده كرده است و از آنجا

كه با معیارهای آنها چنین انقلابی امكان وقوع نداشت ، این بود كه در

ابتدا بسیار تلاش كردند تا موضوع را به هر نحو شده توجیه و تاویل كنند و

خلاصه اینكه بگویند اینهم كار خود رزم آرا است !

ولی واقعیت بقدری قوی بود كه تمام گروه ها ، حتی چپ ترین آنها چاره ای

ندیدند جز اینكه بگویند رهبری روحانیت را میپذیریم آنها پیش خود

می اندیشند چرا ما كه دهها سال دم از انقلاب زدیم و حزب درست كردیم و

تشكیلاتی و طرحهایی داشتیم نتوانستیم كاری از پیش ببریم ، ولی این

آخوندها با این امكانات كم ، آنچنان ریشه یك رژیم 2500 ساله را در

ایران كندند كه برای سیاستمداران بزرگ دنیا هم غیر قابل پیش بینی بود

حتی در خود ایران هم ، جامعه شناسان ایرانی روحانیت را بعنوان دكوری در

كنار سیاست و اقتصاد ، بحساب میاورند و برای آن اهمیت چندانی قائل

نبودند ( 1 ) .

در صحبت امشب ، قصد ندارم به اثبات نقش روحانیت در نهضت بپردازم

، این جهتی است كه هیچكس منكر آن نیست در این جلسه میخواهم بیشتر راجع

به آینده نهضت و نقش روحانیت در تداوم انقلاب سخن بگویم سؤال مهمی كه

كمك زیادی به روشن

شدن موضوع می كند اینست كه چرا روحانیت در ایران چنین قدرتی دارد ؟ در

جزوه ای كه چندی قبل منتشر شد ( 1 ) مقایسه ای كردم میان روحانیت تشیع و

تسنن در آنجا گفته ام با اینكه میان روحانیون و علمای تسنن سخنان اصلاحی

بیشتر از علمای شیعه عنوان شده و طرحهای اصلاحی از جانب آنها بیشتر ارائه

شده است ، ولی آنها نتوانستند یك حركت اصلاحی عمیق بوجود بیاورند بر

عكس ، علمای شیعه با اینكه كمتر در این زمینه ها حرف زده اند در طول این

صد سال حركتهائی را رهبری كرده اند كه نظیر هیچكدامشان حتی در میان اهل

سنت وجود نداشته است تا چه رسد به روحانیت مسیحی و امثال اینها . . .

یك امریكائی كه ظاهرا مسلمان شده است بنام حامد آلگار ، كتابی نوشته

بنام نقش روحانیت پیشرو در نهضت مشروطیت ایران كه به فارسی هم ترجمه

شده است البته نگارش وقایع تاریخی در این كتاب از اول دوره قاجار آغاز

شده در این كتاب بخوبی روشن شده است كه در طول دویست و پنجاه سال دوره

قاجاریه ، علمای شیعه همواره ، درگیر مبارزه با سلاطین و در كار رهبری

نهضت های ضد سلاطین بوده اند این كتاب با اینكه نقطه ضعفهای كوچكی هم

دارد - و آنهم البته به دلیل آشنا نبودن به محیط ایران بوده است - ولی

در مجموع كتابی است كه بیطرفانه و بیغرضانه نوشته شده و بخوبی این نكته

را آشكار می كند كه روحانیت شیعه همواره در كنار مردم بوده و همواره بسود

مردم قیام و حركت میكرده است در همین نهضت ملی شدن نفت ایران كه خود

شاهد آن بودیم ، دیدیم كه روحانیت به رهبری مرحوم آیت الله خوانساری و

آیت الله كاشانی و همكاری فدائیان اسلام چه نقش عظیمی داشتند ، اگر

قدرت و نفوذ

كلمه اینها نبود محل بود كه نفت ایران ملی بشود در نهضت دیگری كه از

پانزده خرداد به این طرف آغاز شد روحانیت تنها نیروی پیشتاز بود و به

طریقی هم وارد عمل شد كه توانست اصل فساد را از ریشه بر كند .

اما این مسائل همه مربوط به گذشته است ، برای ما كافی نیست كه دائما

از گذشته انقلاب سخن بگوئیم و خودمان را به این سرگرم و دلخوش بكنیم كه

روحانیت چنین و چنان كرده است گذشته ، گذشت اكنون میباید برای آینده

فكر بكنیم در آینده ، این انقلاب نیاز زیادی به روحانیت دارد به شرط

آنكه روحانیت وظایف خودش را بخوبی درك كند و از عهده مسئولیتهائی كه

دارد بخوبی بر آید روحانیت میباید تلاش خود را چند برابر كند و از جمله

تبلیغش میباید چند برابر بشود ابتدای انقلاب ما نظیر صدر اسلام است

میباید قدرتهای حاكم را در هم كوبید اكنون دوره ، دوره جهاد و مبارزه

است .

در صدر اسلام ، مبارزه رو در رو و علیه قدرت حاكم تا زمان امام حسین (

ع ) بشكل برخوردهای گسترده ، ادامه یافت اما از اواخر قرن اول و بخصوص

قرنهای دوم و سوم كه دوره سایر ائمه است ، در دنیای اسلام دگرگونی خاصی

پیدا می شود به این معنی كه با گرویدن ملل مختلف به اسلام و با بسط قلمرو

دنیای مسلمان ، كم كم شمشیرها كنار گذاشته شد و در عوض كتابها به عنوان

سلاحی تازه بكار گرفته شد در همه سرزمینهای اسلامی مردم با شور و ولع

میخواستند كتاب آسمانی دین تازه را بشناسند و بخوانند و بفهمند در این

راه ، تازه مسلمانان ، عشقشان برای فهم و درك قرآن چند برابر دیگر

مسلمانها بود در همه جا مردم به دنبال كسی میگشتند كه قرائت قرآن بداند

و بتواند قرآن را از ابتدا تا انتها برایشان بخواند . این

رو آوری به قرآن باعث رونق بازار مفسرها و محدثها شد به خصوص كه بنای

تفسیر را بر استفاده از حدیث گذاشته بودند خود این توجه سبب پیدایش

یك جریان انحرافی گردید ، جعل حدیث طبیعی است كه وقتی تقاضای یك كالا

خیلی زیاد شد و عرضه به قدر كافی نبود ، میدان برای كالای تقلبی هم باز

می شود خدا رحمت كند مرحوم آیت الله بروجردی را كه این نكته از

یادگارهای ایشان است ایشان میفرمود : در آن ایام وضع اینطور بود كه فی

المثل كسی از مدینه بلند میشد و به اقصی بلاد خراسان سفر میكرد آنجا

میپرسیدند این كیست ؟ میگفتند از صحابه پیامبر است پیامبر را ملاقات

كرده همین یكی دو جمله كافی بود تا دهها هزار نفر دور این آدم را بگیرند

و از او طلب حدیثی را بكنند كه خودش از لبهای مبارك پیامبر شنیده است

خوب همه این صحابه هم كه سالهای متوالی با پیامبر نبودند ، بلكه بسیاری

از آنها سال آخر عمر پیامبر مسلمان شده بودند و از پیامبر تنها چند حدیث

و یا چند قصه میدانستند ، ولی هجوم و اقبال مردم سبب میشد آنهائی كه

ضعیف الایمان بودند كم كم از خودشان به جعل حدیث میپرداختند و از بازار

گرم سوء استفاده میكردند ( 1 ) بجز این جریان انحرافی ، جریانهای فكری

دیگری نیز پیدا شدند از جمله اینكه در میان اقوامی كه اسلام بمیان آنها

راه یافته بود افرادی بودند وابسته به مذاهب دیگر اینها در مقابل هجوم

اسلام ، به دفاع از مذاهب خود برخاستند به دلیل آزادی ابراز افكار

واندیشه ها در آن زمان ( 2 ) انواع و اقسام مسائل - حتی آن دسته از

مسائلی كه در مخالفت صریح با اساس اندیشه های اسلامی

قرار داشتند - مطرح گردید در این مورد ، داستان مفضل كه از اصحاب امام

صادق ( ع ) بود نمونه بسیار خوبی است .

امام صادق ( ع ) در زمان خود همان كار را می كند كه پیامبر ( ص ) و یا

علی ( ع ) و یا حسین ( ع ) میكرد ، یعنی انجام رسالت و وظیفه با توجه به

شرایط زمان و مكان خود در شرایط زمان امام حسین ( ع ) مسئله اصلی اسلام

یزید و دارودسته او بود ولی در زمان امام صادق ( ع ) علاوه بر لزوم مبارزه

با قلدر زمانه - كه امام خود بطور فعالانه در آن شركت داشت و نهضتهای

علوی را كه از روی خلوص نیت بودند ، كاملا تائید میفرمود - مسئله مبارزه

با نحله های فكری و مكتبهای انحرافی نیز مطرح بود واضح است كه به دنبال

انقلاب ، آزادی از راه میرسد و آزادی به همراه خود ، تضاد افكار و عقاید

و بحثهای فلسفی و كلامی را مطرح می كند در این هنگام دیگر شمشیر كاری از

پیش نمیبرد ، اینجا اسلحه مناسب ، درس و كتاب و قلم است .

وظیفه امام صادق در رویاروئی با آنهمه اندیشه های گوناگون - از فرقه های

مختلف كلامی ، فقهی و فلسفی گرفته تا مذاهب یهود و مجوس و جاثلیق (

كاتولیك ) و مكاتب دهری و مادی - چه بود ؟ رسالت امام صادق این بود كه

در این جبهه به مبارزه برخیزد و راه راست و مكتب صحیح را به امت نشان

بدهد نظیر وضع امام صادق ، در زمان حضرت رضا ( ع ) نیز وجود دارد در آن

هنگام مامون كه خود مردی دانشمند بود ، جلسات بزرگی با شركت رجال و

شخصیتهای بزرگ علمی و مذهبی فرق و مذاهب گوناگون تشكیل میداد و آنها را

به مناظره با یكدیگر دعوت میكرد مباحثات امام رضا ( ع ) در این جلسات

بسیار آموزنده و روشنگر است .

همه اینها كه عرض كردم برای روشن كردن این نكته بود كه وقتی اوضاع

زمانه آنگونه شود كه شناخت حق از باطل دشوار و

صعب گردد ، اصلی ترین وظیفه رهبر دینی نشاندادن صراط مستقیم و مبارزه با

انحرافها و تحریفها است اگر امام حسین ( ع ) در زمان امام صادق و یا

امام رضا میبود ، بی تردید همانگونه عمل میكرد كه آن دو بزرگوار عمل

كردند .

برای نهضت ما نیز چنین آینده ای كه در آن بازار عرضه افكار داغ باشد ،

قابل پیش بینی است از این رو لازمست روحانیت دهها برابر گذشته ، خود

را تجهیز كند روحانیت احتیاج به تقویت دارد ، احتیاج به برنامه و كار

منظم و حساب شده دارد در برابر روحانیون مردم قرار دارند كه بمراتب

بیشتر از گذشته به هدایت و راهنمائی و ارشاد احتیاج دارند روحانیت باید

بسرعت به فكر چاره بیفتد و تا این سیل عظیم به راه نیفتاده است ، خود

را برای مقابله با آن آماده كند .

وحدت و تشكیلات ، خوشبختانه در تهران تا حدودی بوجود آمده است منظورم

جامعه روحانیت و شورای روحانیت است كه تشكیل شده من امیدوارم این

نمونه در سراسر ایران تعمیم پیدا كند و همه روحانیت به یكدیگر متصل و

مرتبط بشوند و بتوانند از این طریق خود را به بهترین وجهی تجهیز كنند .

مساجد از جمله بهترین پایگاههای روحانیت به حساب میایند نگاهی به وضع

مساجد نشان میدهد كه بعد از انقلاب ، اغلب مساجد خلوت شده است ، یك

دلیل این امر این است كه تا قبل از پیروزی انقلاب مساجد به بهترین نحو

نقش انقلابی خود را انجام میدادند در آنها همان مسائلی مطرح میشد كه مردم

خواستارش بودند اما بعد از پیروزی انقلاب ، مساجد ، خود را با این تغییر

هماهنگ نكردند اكنون ضرورت احیای مسجد بیش از هر زمان دیگر احساس

می شود البته لازمست در كنار مسجد رادیو و تلویزیون هم برنامه های مذهبی

داشته باشند حزب اسلامی و كانونهای تعلیمات سیاسی و مذهبی

هم باید بوجود بیایند . مردم از طریق این كانونها ، میباید تعلیمات و

آموزشهای سیاسی ببینند اما اگر همه این نهادها ، جای مسجد را بگیرند ،

آنوقت فاجعه بوجود میاید راه جلوگیری از این فاجعه تعطیل این نهادها

نیست ، بلكه این مساجدند كه باید در وضع خود تجدید نظر كنند و در این

میان سهم عمده و نقش اصلی به دوش روحانیت است .

انقلاب ایران اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و هم چنان پیروزمندانه

به پیش برود ، می باید باز هم روی دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته

باشد اگر این پرچمداری از دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح

روشنفكران بیفتد ، یك قرن كه هیچ ، یك نسل كه بگذرد ، اسلام به كلی مسخ

می شود زیرا حامل فرهنگ اصیل اسلامی ، در نهایت باز هم همین گروه

روحانیون متعهد هستند به این دلیل لازمست روحانیت را اصلاح كرد نه اینكه

آنرا از بین برد ثابت نگاه داشتن سازمان روحانیت در وضع فعلی نیز به

انقراض آن منتهی خواهد شد این مطلب را حدود ده سال است كه بارها و

بارها تكرار كرده ام و گفته ام كه روحانیت یك درخت آفت زده است و باید

با آفتهایش مبارزه كرد اما كسی كه می گوید دست به تركیب این درخت

نزنید ، معنای سخنش این است كه با آفتهای آنهم مبارزه نكنید و این

باعث می شود كه آفتها ، درخت را از بین ببرند آن كسی نیز كه می گوید اصلا

این درخت را باید از ریشه كند ، اشتباه بزرگی مرتكب می شود زیرا اگر این

درخت كنده شود ، دیگر هیچكس قادر نخواهد بود تا نهال جدیدی به جای آن

بكارد به این ترتیب آینده انقلاب اسلامی ایران ، پیوند زیادی با آینده

روحانیت دارد .

سؤالی كه در ابتدای سخنم مطرح كردم در اینجا پاسخ میگویم اینكه

روحانیت شیعه توانسته است در طول تاریخ منشاء حركتهای بزرگ بشود ، ولی

روحانیتهای دیگر نتوانسته اند ، دو دلیل عمده دارد .

دلیل اول ویژگی خاص فرهنگ روحانیت شیعه است خود فرهنگ شیعی یك

فرهنگ زنده و حركت زا و انقلاب آفرین است این فرهنگی است كه از روش

علی ( ع ) و ازاندیشه های او تغذیه می كند ، این فرهنگی است كه در تاریخ

خود عاشورا دارد صحیفه سجادیه و دوره امامت و عصمت دویست و پنجاه ساله

دارد هیچ یك از فرهنگهای دیگر چنین عناصر حركت زائی در خود ندارند دلیل

دوم اینكه روحانیت شیعه - كه بدست ائمه شیعه پایه گذاری شده است - از

ابتدا اساسش تضاد با قدرتهای حاكم بوده است بقول حامد آلگار در همان

كتابی كه ذكرش گذشت اساس روحانیت شیعه بر انكار حقانیت پادشاه است

روحانیت شیعه از نظر معنوی متكی به خدا و از نظر اجتماعی متكی به مردم

است و هیچگاه جزو دولت نبوده است اما در مقابل ، مثلا روحانیت تسنن از

همان ابتدا ، وابسته به دستگاه حاكم بوده است از همان زمان كه ابویوسف

به سمت قاضی القضات هارون منصوب شد و در عین حال سمت مفتی اعظم را هم

بدست آورد ، مشخص بود كه دیگر پایگاهی در میان مردم نمیتوانست داشته

باشد در زمان خود ما افرادی نظیر شیخ محمد عبده كه از روشنفكران روحانیون

اهل تسنن مصر است وقتی اعتبار پیدا می كند كه آقای خدیو عباس به اسمش

ابلاغ صادر می كند و الا مردم مصر مفتی بودن او را بی اعتبار میشمارند و یا

شیخ محمد شلتوت ، مصلح بزرگ مصری را جمال عبدالناصر باید به اسمش ابلاغ

صادر كند و وقتی كه توی اتاقش مینشیند میباید عكس جمال عبدالناصر بالای

سرش باشد مشخص است كه این افراد دیگر نمیتوانند پایگاه مردمی داشته

باشند و نخواهند توانست علیه قدرت حاكم قیام كنند اما روحانیت شیعه از

ابتدا بر اساس بی نیازی از قدرتهای حاكم پایه گذاری شد و همیشه سلاطین و

بزرگان مجبور بودند آستان آنها را

ببوسند و پیشانی به درگاه آنها بسایند ( 1 ) .

پس سر دیگر اینكه روحانیت توانسته انقلابها را رهبری كند ، استقلال

است و این حقیقت كه آنها هیچگاه عضو دستگاههای دولتی و غیر دولتی

نبوده اند از آنها ابلاغ نمیگرفته اند ، عكس آنها را به خانه اشان راه

نمیداده اند در آینده هم باید این ارزشها برای روحانیت محفوظ بماند امام

صریحا فرموده اند كه من موافق نیستم حتی در جمهوری اسلامی روحانیون پستهای

دولتی بپذیرند البته بعضی از كارها در صلاحیت روحانیت است ، از قبیل

استادی ، معلمی ، قضاوت اما روحانیون نباید كار دولتی بپذیرند ، آنها

باید در كنار دولت بایستند و آنرا ارشاد كنند آنها باید بر فعالیت

دولت نظارت و مراقبت داشته باشند شاید یك طریق معقول برای اعمال این

نظارت ، تاسیس همان دایره امر به معروف و نهی از منكر است كه میباید

مستقل از دولت عمل كند روحانیت باید در حفظ مساجد كوشا باشد امامت

جماعت باید محفوظ بماند روضه ها و ذكر مصیبتها باید محفوظ بمانند ، اما

لازمست اصلاح شوند و تحریفات و جعلها و دروغها از آنها حذف و پیراسته

گردد .

سخن آخر اینكه روحانیت در حفظ و تداوم انقلاب نقشی اساسی بعهده دارد و

میباید با كوشش همه جانبه ، مكان شایسته خود را حفظ بكند و در صف اول

حركت مردم همچنان به هدایت آنها ادامه بدهد .

والسلام